javahermarket

خروج ممنوع

ادبیات-شعر-داستان-خاطرات-زبان(انگلیسی و فرانسه)

اینم یه شعرفرانسوی دیگه که درواقع یه آهنگه!

با تشکر از احسان

  

Adieu Mon Pays
بدرود سرزمین من

 Adieu Mon Pays
بدرود سرزمین من

J'ai quitté mon pays
سرزمینم را ترک گفتم
J'ai quitté ma maison
خانه ام را ترک گفتم
Ma vie, ma triste vie
زندگی، زندگی غمگین  من
Se traîne sans raison
بی دلیل مرا در بر گرفت
J'ai quitté mon soleil
را ترک گفتم آفتابم
J'ai quitté ma mer bleue
بحر آبی ام را ترک گفتم
Leurs souvenirs se réveillent
خاطرات آنها زنذه می شود
Bien après mon adieu
درست بعد از وداع من
Soleil! Soleil de mon pays perdu
آفتاب! آفتاب سرزمین گمشدۀ من
Des villes blanches que j'aimais
شهرهای سپیدی که دوست میداشتم
Des filles que j'ai jadis connues
دخترانی که پیشترها می شناختم
J'ai quitté une amie
دوستی را ترک گفتم
Je vois encore ses yeux
بار دیگر چشمانش را می بینم
Ses yeux mouillés de pluie
که مرطوب از باران است
De la pluie de l'adieu
از باران بدرود
Je revois son sourire
باز لبخند او را می بینم
Si près de mon visage
بسیار نزدیک به چهرۀ خود
Il faisait resplendir
که می درخشید
Les soirs de mon village
در شبهای سرزمین من
Mais du bord du bateau
ولی  در عرشۀ کشتی ای
Qui m'éloignait du quai
که مرا از اسکله دور می کرد
Une chaîne dans l'eau
(چون) زنجیری در آب
A claqué comme un fouet
بر من تازیانه می زد
J'ai longtemps regardé
مدت درازی نگاه کردم
Ses yeux qui fuyaient
به چشمان گریزانش
La mer les a noyés
که بحر غرقشان می کرد
Dans le flot du regret
در سیلاب افسوس


Enrico Macias

 

 

بازاریابی و کسب و کار اینترنتی
نویسنده: سارا ׀ تاریخ: چهار شنبه 4 اسفند 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

صفحه قبل 1 صفحه بعد

CopyRight| 2009 , mftoch.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By:
NazTarin.Com